دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار
دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار

کشید و رفت

یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت

دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت

پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد

اما مرا به عمق درونم کشید و رفت


مرحوم  افشین یداللهی

نیمه گمشدت

بذار خدا نیمه گمشدت رو به سمتت بیاره ،
بعضی ها عالی نیستن
اما همیشه برای تو بهترین هستند ...

روزمرگی ها

و عشق
اگر با حضور همین روزمرگی ها
 عشق بماند ،
    عشق است...
 
شاملو

روز پزشک

-روزت مبارک
چه روزی !؟
-روز پزشک دیگه...
ولی من که پزشک نیستم.
-مهم نیس درسش رو نخوندی، حال منو که خوب میکنی.

توحید خانزاده

راکتورهای اتمی

خورشید

 یک سیاره ی بی نور بود

تو شالت را کنار زدی

موهایت

 به این سیاره ی خاموش تابید

درونش فواران کرد

 انفجار هسته ای عشق رخ داد

 و نورانی شد

دیگر از من چه توقع داری

حق بده با دیدن گیسوانت

راکتورهای اتمی بدنم منهدم شود

و قلبم چرنوبیلی باشد  

که سالها بعد از انفجار

 هنوز به عطرت آلوده مانده...!


محمد فتحی