دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار
دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار

قبلِ خواب


وسطِ همه ى گناهها
گناهى هست که
شبها قبلِ خواب
آدمها را رها نمیکند
گناهِ ندیدنِ کسى که
ما را دید
وقتى همه مى خواستند کور باشند..!

فریاد زمانم


تو سکوت می کنی و
فریاد زمانم را نمی شنوی.

یک روز من سکوت خواهم کرد
و تو آن روز برای اولین بار
مفهوم "دیر شدن" را خواهی فهمید...!

لکنت زبان

دوست داشتم عاشق کسی شم که لکنت زبان داشته باشه!
چون کلی زمان می بُرد تا اسمم رو صدا کنه و هیچ چیزی مثل وقتی که با دلیل و بی دلیل معشوقه ات اسمتو صدا میکنه خوشایند نیست...مخصوصا اگه خیلی تکرارش کنه...

گپ

تنهایی را دوست دارم،
به شرط آنکه هر از گاهی دوستی بیاید
تا درباره آن با هم گپی بزنیم.

عشق و تعهد

گاهی؛ آدم ها برداشتشان از عشق و تعهد، هر لحظه کنار معشوق بودن است ...
در حالی که این درست نیست!
اگر شما دو تا پرنده را به یکدیگر ببندید، آن ها در مجموع چهار بال خواهند داشت
اما
هرگز موفق به پرواز نخواهند شد ...

پاکت سیگار

بی تو
درون پاکت سیگار خوابیدم
تا صبح خوابیدم
ولی...
بیدار خوابیدم

اقدام انقلابیه

روزگاری که دروغ یک واقعیت عمومیه
 به زبان آوردن حقیقت یه  اقدام انقلابیه

بوسیدن

بگذار لبهایت
برای بوسیدن باشد؛
چشمهایت
به اندازه ی کافی
حرف برای گفتن دارد!

چقدر کار روی سرم ریخته!

تو برای همیشه می روی
و من چقدر کار روی سرم ریخته!
خاطرات زیادی
برای فراموش کردن دارم...!

گوشواره

زن ها
آن شبی که
دوستت دارمِ دلخواهشان را می شنوند،
با گوشواره می خوابند!