دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار
دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار

مى خواهم هوا باشم

مى خواهم هوا باشم
هوایى که
در آن سکنى مى گزینى
حتى
براى لحظه اى ..
مى خواهم همانقدر
قابل چشم پوشى
و همانقدر ضرورى باشم ...

مارگارت آتوود

کمی مست شویم

بنشین چای بریزم که کمی مست شویم
دلخوشم کرده همین پیش تو عیاشی‌ها 
آرزویم فقط این است بگویم سرِ صبح
عصر هم منتظر آمدنم باشی‌ها !

علی صفری

دلتنگی

اینکه دلتون برای کسی تنگ میشه
دلیل نمیشه اونو به زندگیتون برگردونید!
"دلتنگی" بخشی از "رفتنه"...

مازیار منتظری تهرانی

فصل خشکسالی عشق

بخواب...

ولی چشمهایت را از من دور نکن

آنسو تر از دریا
تو را انتظار می کشم
اینجا فصل خشکسالی عشق است.

لیلا ادبی