دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار
دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار

چه خاکی بر سرمان بریزیم..؟

اگر عشق
آخرین بهانهٔ بی‌دلیلِ ما نیست
پس آمده‌ایم اینجا
چه خاکی بر سرمان بریزیم..؟

سیدعلی صالحی

چرا نمی‌میریم؟

از دفن ما
سال‌هاست که می‌گذرد،
فقط
کاش کسی می‌دانست
چرا نمی‌میریم؟

معین دهاز

هرگز ترکت نمی‌کنم

چسبیده‌ام به تو،
به سانِ انسان به گناهش!
هرگز ترکت نمی‌کنم.

مرام المصری

برای خدا

همواره معتقد بودم،
برای خدا عشق  ، بسیار بیشتر از ایمان ارزش دارد!

 گابریل گارسیا مارکز

به ذهنمم نمی رسی...!

آنقدر در دلم هستی
که حتی
به ذهنمم نمی رسی...!

جمال ثریا

ارثیه

عشق
تنها ارثیه ایست
که از من به تو می رسد؛
مرا ببخش اگر
با دست های خالی
دوست داشتمت!

مینا آقازاده

زمستان می رود بهار می آید

زمستان می رود بهار می آید.
تنهایی می رَود,
تنهایی
می آید...!

 نسترن وثوقی

قند پهلو, دوست دارم...!

چای را که آوردی,
خودت هم بنشین
من
چای را,
قند پهلو, دوست دارم...!

محسن حسینخانی

فکرش را بکن

فکرش را بکن،
چه مرگ قشنگی می تواند باشد
تو از کوچه مرا صدا بزنی،
و من از شدت شوق
در و پنجره را با هم قاطی کنم...!

داریوش حسنپور

شانه ام

من...
دست از سرت برنمی‌ دارم
تا وقتی که آرام...,
بذاریش
روی شانه ام!

حمید جدیدی