باید به فکر تنهایى خود باشمدست خودم را مى گیرم واز خانه بیرون مى زنیمدر پارکبه جز درختهیچکس نیستروى تمام نیمکت هاى خالى مى نشینیمتا پارکاز تنهایى رنج نبرددلم گرفتهیاد تنهایى اتاق خودمان مى افتمو از خودم خواهش مى کنمبه خانه بازگردد