دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار
دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار

خطای فاحش


عشق خطای فاحش فرد در تمایز یک آدم معمولی
از بقیه آدم های معمولی است



 George Bernard Shaw


مهم‌ترین بحران خاورمیانه است

تو  رفته‌ای
و بحران نوشیدن چای
بی تو در این خانه
مهم‌ترین بحران خاورمیانه است
 و
این احمق‌ها هنوز سر نفت می‌جنگند


 پوریاعالمی

من را دوست بدار

من را دوست بدار
به سان
گذر از یک سمت خیابان
به سمتی دیگر،
اول به من نگاه کن
بعد به من نگاه کن
بعد باز هم مرا نگاه کن!

جمال ثریا

من اتفاقی بودم

من اتفاقی بودم
که انگار
تنها
در چشمان تو رخ میداد

فروغ فرخزاد

سرانجام عشقمان چه شد؟

سرانجام عشقمان چه شد؟
تویی که رفتی
منی که جا ماندم
وخدایی که هیچ وقت
در امور عاشقانه دخالت نمیکند

باستان شناس

باستان شناس شده ام
چشمهایت
نگاھی قیمتی دارد

«ﺗﻨﺎﺳﺦ»

ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺯﯾﺴﺘﻦ ﺭﺍ
ﮐﺎﺭ ﻋﺒﺜﯽ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ، ﮐﺎﺵ «ﺗﻨﺎﺳﺦ»
ﺣﺮﻑ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﺑﺎﺷﺪ؛
ﺩﺳﺖﮐﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ
ﻓﺮﺻﺖ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ

کرم رضاتاج مهر

عادت خطرناکی ست

عشق
کودتایی ست
در کیمیای تن
و شورشی ست شجاع
بر نظم اشیاء
و شوق تو
عادت خطرناکی ست
که نمی دانم چگونه از دست آن
نجات پیدا کنم
و عشق تو
گناه بزرگی ست
که آرزو می کنم
هیچ گاه " بخشیده " نشود

سعاد الصباح

میشود سحر باشی...؟

شبانه های مرا،
میشود سحر باشی...؟

بازار چنین خوشتر...!؟

بوس از تو و
جان از من,
بازار چنین خوشتر...!؟