دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار
دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار

Jesse Cook - Rain

قطعه ای سراسر آرامش و عاشقانه


Download

فلسفه بافی

لوریا: من خیلی از رنگ بنفش خوشم میاد.
جان: چه خوب
منم رنگ آبی رو خیلی دوست دارم،
بنفشو یه کم کمرنگ کنی میرسی به آبی، رنگ های نزدیکی هستن تقریبا...
لوریا: آره، رنگ های نزدیکی هستن.
جان: البته نیازی به اینهمه فلسفه بافی نیست،
دوسِت دارم...!
حتی اگه تو از سفید خوشت بیاد،
من از مشکی!

چه باید کرد....

تمامِ عمرمان سرگرم جمع و ضرب و تفریقیم،
کسی امّا نمی داند که با حاصل چه باید کرد....

به موقع نیامدیم...

ما دیر آمدیم
یا زود ،
هرچه بود به موقع نیامدیم...

محمود دولت آبادی

الگوى جدید نادانى

نظرات ما از پرسه زدن در شبکه
هاى اجتماعى سرچشمه مى گیرد
نه تحقیق و مطالعه ى کتابها،
این نوع تقلید از دانایى در واقع
الگوى جدید نادانى است !

کارل گرینفلد

حث بیخود نکنید!

‏همیشه قبل از بحث با هر کسى دو تا سوال از خودتون بپرسید
کجاى زندگیشم؟ کجاى زندگیمه؟
اگه جواب "هیچ جا" بود بحث بیخود نکنید!

مازیار منتظری تهرانی

ذاتاً ممنوعه‌ای...

چه کسی می‌توانست
مثلِ من
تو را
توصیف کند؟

این شعرها، تویی
تقصیرِ من نیست
اگر تو
ذاتاً ممنوعه‌ای...

 افشین یدالهی

بزرگترین معیارمون

ما مردمانی هستیم که به راحتی
به هم دروغ میگیم
ولی بزرگترین معیارمون برای
شروع یک رابطه صداقته

هیچ ارزشی نداره...

ویلسون: میخواستم بدونم مایل هستی باهام شام بخوری یا نه؟
ونسا:امشب اینجا دست تنها هستم...
ویلسون: مشکلی نیست....بمونه واسه یه وقت دیگه
ونسا: همین؟
ونسا: نمیخوای پیشنهاد خرید تمام نقاشی های اینجا رو بدی تا من بتونم زودتر تعطیل کنم؟....حقیقتش یه نفر قبلاً این کارو امتحان کرد
ویلسون: زنی که بشه با پول خریدش هیچ ارزشی نداره...

اشتباه

آره ، اشتباهای زیادی کردم ‼️
زندگی رو با دفترچه راهنما که ندادن...