دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار
دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار

حق بدهیم

هیچ آدمی یک شبه تغییر نمی‌کند
هیچ آدمی یک شبه تصمیمات بزرگ نمی‌گیرد...
آدمی که یک‌روز بی‌خبر ناگهان چمدان ور می‌دارد و می‌رود،
شک نکنید خیلی قبل‌تر از آن رفته‌است...
آدمی که یک‌روز فریاد می‌زند که "خسته‌ام"
شک نکنید که مدت‌ها قبل از آن منتظرِ شنیدنِ یک خسته نباشیدِ ساده بوده‌است...
آدمی که ناغافل می‌زند زیر گریه
مطمئن باشید که از مدت‌ها قبل یک بغضِ سنگین را با خود به این‌طرف و آن‌طرف می‌برده...
آدمی که با تمام وجود می‌آید و می‌گوید دوستت دارم...
قبل از گفتنِ این جمله شب‌های زیادی را نخوابیده‌ و رویابافی کرده‌است...

نه رفتن آدم‌ها را قضاوت کنیم...
نه آمدن‌‌شان را...
فقط تا جایی که راه دارد حق بدهیم.


بیماری نادر

بیماری نادری‌ست،
این که نگاهت به هر چه بیفتد
دلت برای کسی تنگ شود...!

درد دوری

در عشق
باید درد دوری کشید
غمِ یار خُورد
ترسِ رقیب داشت
و زیرِ بار این‌ همه لِه شد
خوشه‌ی دست نخورده‌ی انگور زیباست
اما مست نمی‌کند...

مژگان عباسلو

بیا زندگی را بِدزدیم,

کسی نیست
بیا زندگی را بِدزدیم,
آن وقت میان دو دیدار,
قسمت کنیم...!

فرق داشتیم...!

من به خاطر خنده هایش مُردم,
او به مُردنم, خندید.
خُب
فرق داشتیم...!

پرکارترین روز سال

فردا

پرکارترین روز سال است برای من.
باید, گره از تمام سبزه های این شهر باز کنم
مبادا, کسی تو را آرزو کرده باشد...!

ما هر کسی را طوری می کُشیم

ما هر کسی را طوری می کُشیم
بعضی ها را با گلوله
بعضى ها را با حرف
و بعضی ها را با کارهایی که کرده ایم
و بعضی ها را با کارهایی که تا به امروز
برای آنها نکرده ایم!

الان دقیقا کیستم؟

هر چه بیشتر فکر می کنم
کمتر به یاد می آورم خودم را
پیش از عاشق بودن!

الان دقیقا کیستم؟
ته مانده ایی
از خودم یا تو..؟!

نمی فهمند...!

 احتمال داشتن تو, به صفر رسیده!
ولی این شعرها, نفهمند,
نمی فهمند...!

جانور پرنده!

تو بگو دوستم داری,
من ثابت می کنم انسان,
جانوریست
پرنده!