نه به شما فکر مى کند ...
نه قبل از خواب عکستان را نگاه مى کند..
نه با شنیدن اسمتان دلش مى لرزد..
نه "دل تنگ" شماست..
نه با هواى بارانى یاد شما مى افتد..
نه بارها ترانه ى مورد علاقه یتان را گوش مى دهد..
نه از نبودتان گریه مى کند..
نه "دوستتان دارد"...
باور کنید اگر غیر از این بود "مى آمد"...
خودتان را "گول" نزنید...
اگر غیر از این بود "مى آمد"
باور کنید "مى آمد"
باور کنید
فرزانه صدهزارى
من یک آدم مضحک هستم. البته الآن به من میگن دیوانه. اگه به اندازه قبل در نظر اوﻧﻬا مضحک نبودم، میشد گفت که به من ترفیع دادن!
ولی الآن دیگه از این امر نمی رنجم، همشون برای من عزیزن، حتی وقتی به من می خندن – و در واقع وقتی به من می خندن، بیشتر برا من عزیز می شن.
منم می تونستم باهاشون بخندم – نه دقیقا به خودم، بلکه به خاطر علاقه ای که به اوﻧﻬا دارم، البته اگه وقتی بهشون نگاه می کنم اینقدر غمگین نشم. غمگین برا اینکه اوﻧﻬا حقیقتو نمی دونن و من می دونم.
آه، چقدر سخته که تنها کسی باشی که حقیقت رو می دونه...
فئودور داستایوفسکی
از میان تمام آرزوها
دردناکترینش
نخواستن تو، در نداشتن توست...!
نیکیفیروزکوهی
قرمز، سبز را تکمیل می کند
آبی، نارنجی را
تو هم مرا!
مریم پترامی
تمام شد!
چطور بیرون رفتن از زندگی یک آدم این قدر آسان بود؟
شاید به همان آسانی که وارد زندگی اش شدی، یک دیدار اتفاقی، رد و بدل کردن چند کلمه و آغاز یک رابطه...
و بعد،
یک اختلاف ِ اتفاقی، رد و بدل کردن چند کلمه و پایان یک رابطه...
آنتوان لورن
تو شروع رابطه که همه رمانتیک و خوبن. تفاوت انسان متمدن، تو پایان رابطه ست که معلوم میشه!
یک روزی تو زندگیت به این باور میرسی که جز خودت از هیچ کسی نباید هیچ انتظاری داشته باشی و اونروز تنهاترینی
زندگی واقعی یکمی پیچیده تر از شعارهای پشت کامیون هاست!
زوتوپیا (شهر حیوانات)
با "خـود" گفتم:
فراموشش میکنم.
"بیخود" گفتم!
ناصر رعیتنواز
ترس هایى که باهاشون روبرو نمیشى
تبدیل میشن به حسرت هات
امروز
شجاع باش!