تکلیفم با خودم معلوم نیست. نه اینکه نمیدانم چرا دارم توی این دفتر مینویسم، نمیدانم بالای این نوشتهها چه باید نوشت. بچهها توی جبهه صدجور آیه و حدیث بالای کاغذهاشان مینوشتند و صدجور سفارش میکردند به پدر و مادر و زن و بچهشان. من این چیزها را بلد نیستم، چه فرق میکند بلد باشم یا نباشم. دیروز رفتم توی کوچه و محل راه بروم، بلکه پاهام از هم باز بشوند و از این همه نشستن گوشهی خانه خشک نشوند.
زمان زوال
شهره احدیت