دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار
دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار

کمی پس انداز کنم...!

مرا ببوس!
روزهای سختی در پیش است
بگذار تو را,
کمی پس انداز کنم...!

 رضا کاظمی

بازی

بازنده ها دوست دارند بازی که باختند را دوباره شروع کنند، برخلاف برنده ها که دلیلی برای شروع بازی که بردند نمی بینند.
اما گاهی بازیچه دست آدم هایی می شویم که نه بردن برایشان مهم است نه باختن!
آن ها فقط دوست دارند بازی کنند.

روزبه معین

تنهاترین

و اگر فکر می کنی
عاشق
عشقش را که داشته باشد
دنیایی را دارد,
اشتباه کرده ای

آدم عاشق
تنهاترین است
چه در کنار یار
چه در خیال یار!

نیکی فیروزکوهی

عادت هایم را از من مگیر...

مرا فراموش خواهی کرد
از من جدا خواهی شد..
پس مرا از غارم بیرون نکش
عادت هایم را از من مگیر...
خصوصا
 عادتی که به " تنهایی" دارم را...

اوغوز آتای

شرم آوره

 شرم آوره. دارن مارو مثل گوسفندان به مذبح میبرن. چرا بهشون حمله نمی کنیم؟
نیم میلیون نفریم. میتونیم فرار کنیم یا حداقل شرافتمندانه می میریم و ننگ تاریخ رو پیشانیمون نمی خوره...


 The Pianist

که نبـودم...!

می‌خواستم بمانم، رفتم!
می‌خواستم بروم،
ماندم.
نه رفتن مهم بود و نه ماندن،
مهم
من بودم
که نبـودم...!
 
گروس  عبدالملکیان

من دست برداشتم...

هر کسی در این دنیا چیزی برمیدارد!
من دست برداشتم...

صادق هدایت