خیلی وقته تو هر جمع تنها یه گوشه میشینم
هیچ کسی هم خبردار نیس دارم بی تو میمیرم
خیلی ساده تو فکرم من خیلی وقته همینم
اصلا انگار بد شانترین آدم رو کل زمینم
خیلی اشک خیلی درد خیلی تنهام روزام چه سرده
حرف مردم حرف دوستام و رفیقام منو دوره کرده
انگار هنوز همینجاست انگار هیچوقت منو ول نکرده
هی استرس دادم وای اگه برنگرده
باز خاطرات و طعم نگات و رنگ صدات و حال و هوات
حک شدن رو مغز منه یه لا قبای بی اعتبار
بازم منو تنهایی و عشقی که مونده یادگار
من دیگه خسته شدم از خودم و این روزگار
دوباره من و سیاهی و خاطرات عمری که ریختم به پاتبعضی وقتا هیشکی جز خودت نمیشینه پای گریه هات
چقد بی تو نوشتم و همش بارون شد تو چشام
چقد زل زدم که بگم میمیرم واسه اون نگات
نگات کردم نگام کردی همه چی شروع شد
صدات کردم تو نشنیدی همه چی تموم شد
خیالت دیگه راحت باشه آزادی هر جا میری برو
ولی از من نخواه اینو از یاد ببرم تورو
حکایت کن از باغبانی که تنها ابزار کارش را فروخت
به جایی برسی که خیلی تحت فشار باشی حتی عزیزترین چیز تو زندگیتم فدا میکنی و این خیلی غم انگیزه