دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار
دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار

مسدود میباشد!

"شب"
آنجایش کسل کننده میشود،
که تمامىِ مسیرهاى منتهى به تو
مسدود میباشد!

آوار نخواستنت

ویرانش کردم
در هم کوبیدمش
چونان پلاسکویی در سینه ام
حالا عشق
هر ساعت
هر لحظه
در گوشه و کنار
از زیر آوار نخواستنت
زبانه می کشد..

 مه سیما طایفی

حکم

روز
با کلمات روشن حرف می زند
عصر
با کلمات مبهم
شب
سخن نمی گوید

حکم می کند!


شمس لنگرودی

آدمها

آدمها

فراموش نمی کنند.

فقط دیگر ساکت می شوند!


 ژوان هریس


عاشق نیم بند

یا به میدان نیا, یا تمام بیا.

جنگ کاهلانه همیشه به نفع دشمن است

هیچ موجودی نفرت انگیز تر از عاشق نیم بند نیست...!


 نادر ابراهیمی

من و تیر چراغ برق

من و تیر چراغ برق

دردمان یکی است

شب که می‌شود

سرمان تاریک

دلمان پرنور

صبح که می‌شود

سرمان سنگین

دلمان خاموش ...


 کیکاووس  یاکیده

ما می خندیم!!

من و عشق و دل دیوانه
بساطی داریم
عقل هی فلسفه می بافد و
ما می خندیم!!

وحشی بافقی

چکارش می کنیم...!!!

گیریم
خنجر حرف تو بر پهلوی باورها نشست؛
نوشدارویی...
شرابی...
شیونی...
شعری به کارش می کنیم؛

دل که چرکین شد ،
چکارش می کنیم...!!!

شفیعی کدکنی

دورترین کوچه ی دنیا

تنها نگرانِ این بودم
که به جستجوی تو 
در دورترین کوچه ی دنیا به خانه ات برسم
و تو به جستجویم رفته باشی

چه غمبار
وقتی نمی دانی
گم کرده ای
یا گم شده ای؟

معین دهاز

گذشته ام درد میکند!

پایانى براى قصه ها نیست،
نه بره ها گرگ میشوند،
نه گرگها سیر،
خسته ام از جنس قلابى آدمها!
دار میزنم خاطرات کسى را که
مرا آزرده!
حالم خوب است،
اما گذشته ام درد میکند!

حسین پناهی