دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار
دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار

درختم دلشوره دارد

چرا آدم مجبور است  مدام بین دو یا چند چیز یکی را انتخاب کند؟ چرا ناچار است مدام تصمیم بگیرد و بر سر این تصمیم ها با خودش جدال داشته باشد؟ بخش هایی از وجودش را به نفع بخش های  دیگری سر ببرد و قربانی کند و سال ها بعد بفهمد تصمیمش اشتباه بوده ، اثرات تصمیمش مثل ترکش های خمپاره به گوشه های زندگی خودش  و بقیه خورده و زندگی خودش و بقیه را به گند کشیده . هر تصمیم اشتباهی مثل زنجیر ، اشتباهات بعدی را به دنبال داشته  است؟ سال ها بعد وقتی بر می گردد و پشت سرش را نگاه می کند ، این زنجیر می پیچد دور حلقش و راه نفسش را تنگ می کند...بعضی چیزها را نه می شود دور ریخت و از شرشان خلاص شد، نه می شود نگه داشت و با خاطراتی که زنده می کنند کنار آمد...




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد