دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار
دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار

نظرم را عوض کنم

وقتی نمی شود پدرم را عوض کنم
باید عقیده ی پسرم را عوض کنم

وقتی حساب می برد از هر که غیر من
باید که نحوه ی تشرم را عوض کنم

دیروز توی کوچه زنم پشت رل نشست
امروز میروم سپرم را عوض کنم!

زیر فشار جامعه زاییده گاو مان
باید که جنس گاو نرم را عوض کنم!

حس میشود تفاوت طیاره با قطار
وقتی وسیله ی سفرم را عوض کنم!

"وقتی چراغ مه شکنم را شکسته اند"
دیوانه ام کمک فنرم را عوض کنم؟!

میریزد از شکاف هر انگشت من هنر
باید که منبع هنرم را عوض کنم

تقصیر گاو نیست که زاییده گاومان
امروز میروم که خرم را عوض کنم!!!

مرگا به من که با فنر اره برقی اش
یک میخ دسته ی تبرم را عوض کنم

باید لباس سبز خودم را درآورم
تا خلق و خوی فتنه گرم را عوض کنم

کاندید کوچه پشتی مان شام میدهد
وقتش رسیده که نظرم را عوض کنم...

رحمانی  نکو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد