-
برای اینکه دوستم داشته باشی
یکشنبه 4 مرداد 1394 14:21
برای اینکه دوستم داشته باشی، هر کاری بگویی می کنم، قیافه ام را عوض می کنم، همان شکلی می شوم که تو می خواهی، اخلاقم را عوض می کنم، همان طوری می شوم که تو می خواهی، حتی صدایم را عوض می کنم، همان حرفهایی را می زنم که تو می خواهی، اصلاً اسمم را هم عوض می کنم، هر اسمی که می خواهی روی من بگذار! خب حالا دوستم داری؟ نه، صبر...
-
بی تو هم می شود
یکشنبه 4 مرداد 1394 14:20
بی تو هم می شود زندگی کرد بی تو هم می شود زندگی کرد قدم زد، چای خورد، فیلم دید، سفر رفت؛ ... فقط بی تو نمی شود به خواب رفت! "رضا کاظمی"
-
شازده کوچولو
یکشنبه 4 مرداد 1394 12:03
شازده کوچولو پرسید: با غم از دست دادنش چطور کنار بیام؟ روباه جواب داد: اول مطمئن شو که بدست آورده بودیش بعد غمگین شو...!!! بخش عمده ى زندگى ما در تَوَهم میگذرد توَهم مالکـ بودن...!!! "آنتوان دوسنت اگزوپری" "شازده کوچولو"
-
حاکمان
یکشنبه 4 مرداد 1394 00:30
حاکمانی که نمی دانند شب مردمانشان چگونه به صبح میرسد دیگر چه فرقی میکند به شراب نشسته باشند یا به نیایش ایستاده باشند. « کورش بزرگ »
-
با من بمان
شنبه 3 مرداد 1394 21:20
با من بمان،کنار تو کاری کنم عزیز از سیب خوردنِ پدرم اشتباه تر...! حامد_عسکری
-
خستگی خدا
شنبه 3 مرداد 1394 21:19
و تازه می فهمم که برف خستگی خداست آن قدر که حس می کنی پاک کنش را برداشته می کشد روی نام من روی تمام خیابان ها خاطره ها گروس عبدالملکیان
-
کسی چه می داند
شنبه 3 مرداد 1394 01:49
کسی چه می داند که هر شب چند نفر در بسترهای جدا یکدیگر را در آغوش گرفته ... و به خواب رفته اند
-
جا مانده است
جمعه 2 مرداد 1394 22:52
جا مانده است چیزی جایی که هیچ گاه دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد نه موهای سیاه و نه دندانهای سفید. حسین پناهی
-
کاشفان کوچهی بنبست
جمعه 2 مرداد 1394 13:10
ما کاشفان کوچهی بنبستیم حرفهای خستهام داریم این بار پیامبری بفرست که تنها گوش کند گروس عبدالملکیان
-
قبل از غروب
جمعه 2 مرداد 1394 13:05
تنها بودن خیلی بهتر از اینه که کنار کسی نشسته باشی که دوست داره ولی باز هم حس کنی که تنهایی قبل از غروب Before sunset
-
آخرین پرنده
جمعه 2 مرداد 1394 13:04
آخرین پرنده را هم رها کرده ام اما هنوز غمگینم چیزی در این قفس خالی هست که آزاد نمی شود.. گروس عبدالملکیان
-
پـــــــــــا نگرفت. . . .
پنجشنبه 1 مرداد 1394 18:45
از همان روزی که پایت را از زندگیام پس کشیدی؛ زندگیام دیگر پـــــــــــا نگرفت. . . .
-
نصایح
پنجشنبه 1 مرداد 1394 12:11
از مکالمه و پرگویی بیجا نجات پیدا خواهید کرد، اگر به خاطر بیاورید که مردم هرگز نصایح شما را قبول نمی کنند، مگر اینکه وکیل مدافع و یا دکتر باشید و آنها برای شنیدن صحبت های شما پول خرج کرده باشند. جرج برنارد شاو
-
تا حالا عاشق شدی؟
چهارشنبه 31 تیر 1394 13:38
آل پاچینو: تا حالا عاشق شدی؟ دنیرو: ۲۰ سالم که بود، ۳۰ ثانیه عاشق شدم. آل پاچینو: حالا چی؟ دنیرو: ۳۰ ساله دارم به اون ۳۰ ثانیه فک می کنم... دیالوگی از فیلم مخمصه کارگردان و نویسنده: مایکل مان، ۱۹۹۵
-
استغفار
سهشنبه 30 تیر 1394 20:21
من استغفار کردم از نگاه تو، نمی دانم اجابت می شود این توبه کردن های با اکراه؟ . .حمیدرضا برقعی
-
یک نفر بخصوص
سهشنبه 30 تیر 1394 20:20
هر آدمی توی زندگی یک نفر بخصوص را میخواهد.... یک نفر که بیقید و شرط عاشقش باشد یک نفر که با او، خود خودش باشد، بیهیچ نقابی ! یک نفر که بیهراس از موهای ژولیده و صورت رنگ پریدهات، با همان قیافه به آغوشش پناه ببری، و سر روی شانههایش بگذاری... زن و مرد هم ندارد، توی زندگی مردها هم باید زنی باشد، که صورت ِ آفتاب...
-
کیستی
سهشنبه 30 تیر 1394 20:20
کیستی که من اینگونه بهاعتماد نامِ خود را با تو میگویم کلیدِ خانهام را در دستت میگذارم نانِ شادیهایم را با تو قسمت میکنم به کنارت مینشینم و بر زانوی تو اینچنین آرام به خواب میروم؟ کیستی که من اینگونه به جد در دیارِ رؤیاهای خویش با تو درنگ میکنم؟ شاملو
-
حسرت بی پایان
دوشنبه 29 تیر 1394 23:36
"همه ی ما فقط حسرت بی پایان یک اتفاق ساده ایم که جهان را بی جهت،یک جور عجیبی جدی گرفته ایم" سید علی صالحی
-
ﺟــﺮﺃﺕ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ
دوشنبه 29 تیر 1394 23:35
"ﻭﻗــﺘﯽ ﺷــﻤﺎ ﺟــﺮﺃﺕ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧــﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑــﺎﺷﯿﺪ، ﺩﯾــﺮ ﯾﺎ ﺯﻭﺩ، ﺳـﺮ ﻭ ﮐﻠﻪﯼ ﯾــﮏ ﺷـﺠﺎﻉ ﭘــﯿﺪﺍ ﺧــﻮﺍﻫﺪ ﺷــﺪ!" گابریل گارسیا مارکز
-
"به پایان فکر نکن
دوشنبه 29 تیر 1394 23:34
"به پایان فکر نکن اندیشیدن به پایان هر چیز، شیرینی حضورش را تلخ می کند بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مثل آغاز!" صادق هدایت
-
شادم
دوشنبه 29 تیر 1394 23:33
"این روزها که می گذرد شادم این روزها که می گذرد شادم که می گذرد این روزها شادم که می گذرد ...." قیصر امین پور
-
سووشون
دوشنبه 29 تیر 1394 23:32
"در این دنیا همه چیز دست خود آدم است، حتی عشق، حتی جنون، حتی ترس. آدمیزاد می تواند اگر بخواهد کوه ها را جا به جا کند. می تواند آب ها را بخشکاند. می تواند چرخ و فلک را به هم بریزد. آدمیزاد حکایتی است. می تواند همه جور حکایتی باشد. حکایت شیرین، حکایت تلخ، حکایت زشت ... و حکایت پهلوانی ..." سیمین دانشور – سووشون
-
ﭼﻤﺪان
دوشنبه 29 تیر 1394 17:30
ﭼﻤﺪاﻧﺖ ﺭا ﺑﺮﺩاﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﺎ ﻛﻤﻲ ﺩﻭﺳﺖ ﺩاﺷﺘﻦ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺩﻳﺪﻧﻢ ﺑﻴﺎ اﻧﺘﻬﺎﻱ ﻫﻤﻴﻦ ﭘﻞ ﻛﻪ ﺧﻮاﺑﻬﺎﻱ ﻣﻦ اﺯ ﺁﻥ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻣﻨﺘﻆﺮﻡ اﺑﻮاﻟﻘﺎﺳﻢ ﻣﻮﻣﻨﻲ
-
رویای تبت
یکشنبه 28 تیر 1394 17:38
... یک روز از سرِ بی کاری به بچه های کلاس گفتم انشایی بنویسند با این عنوان که "فقر بهتر است یا عطر؟" قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود. چند نفری از بچه ها نوشتند "فقر". از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب می کردند. نوشته بودند که "فقر" خوب است چون چشم و گوش آدم را باز می کند و او را بیدار...
-
ﺗﮑﻠﯿﻔﻢ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺖ ﭼﯿﺴﺖ؟
یکشنبه 28 تیر 1394 14:05
ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﺑﻮﯼ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﺩﻭﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﮕﻮ ﺗﮑﻠﯿﻔﻢ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺖ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﻟﻨﮕﺮ ﺑﯿﺎﻧﺪﺍﺯﻡ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﮐﻨﻢ ﯾﺎ ﭼﺘﺮ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﮐﻨﻢ؟ ( ﺑﻬﺮﻧﮓ ﻗﺎﺳﻤﯽ )
-
تلخ منم
یکشنبه 28 تیر 1394 00:50
تلخ منم همچون چاى سرد که نگاهش کرده باشى ساعات طولانى وننوشیده باشى تلخ منم چاى یخ که هیچکس ندارد هوسش را.. سید على صالحى
-
بی قرارم!!
شنبه 27 تیر 1394 18:47
بی قرارم!!، نه قراری که قرارم بشوی!!! من مسافر شوم و سوتِ قطارم بشوی!!! می شود ساده بیایی و فقط بگذری و...!! عشقِ اسطوره ای ایل و تبارم بشوی؟!!!! ساده تر، این که تو از دور به من زُل بزنی... «دار» من را بِبَرى،، دار و ندارم بشوی!!!.. مرگ بر هر چه به جز اسم تو درزندگی ام.. این که اشکال ندارد تو «شُعارم..بشوی!! مرگ خوب...
-
لکنت شعر و پریشانی
شنبه 27 تیر 1394 18:47
لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلم چه بگویم که کمی خوب شود حال دلم؟ کاش میشد که شما نیز خبردار شوید لحظهای از من و از دردِ کهنسال دلم از سرم آب گذشته است مهم نیست اگر غم دنیای شما نیز شود مالِ دلم عاشق ِ نان و زمین نیستم این را حتماً بنویسید به دفترچهی اعمال دلم آه! یک عالمه حرف است که باید بزنم ولی انگار زبانم شده...
-
خیال
جمعه 26 تیر 1394 00:11
مادربزرگ خیال میکند هر چه بیشتر برایش قرص بنویسند بیشتر زنده می ماند.. مثل من که خیال میکنم هر چه بیشتر برایت شعر بگویم... بیشترعاشقم میشوی!
-
شهر قصه
چهارشنبه 24 تیر 1394 23:16
این شهر شهر قصه های مادر بزرگ نیست که زیبا و آرام باشد آسمانش را هرگز آبی ندیده ام من از اینجا خواهم رفت و فرقی هم نمی کند که فانوسی داشته باشم یا نه کسی که می گریزد از گم شدن نمی ترسد. رسول یونان