دیالوگ

کامبیز رستگار

دیالوگ

کامبیز رستگار

عناوین یادداشت‌ها

  • کمتر عذاب می‌کشیدم دوشنبه 13 اردیبهشت 1395 21:04
    گاهی به نظرم می‌رسد اگر کَر بودم، کمتر عذاب می‌کشیدم، تا حالا که لالم...!
  • اندکی استراحت کنم...! پنج‌شنبه 9 اردیبهشت 1395 21:40
    دوست دارم گهگاهی سرم را بردارم و به جای آن چناری بکارم تا زیر سایه اش, اندکی استراحت کنم...!
  • محتاج تریم؟! پنج‌شنبه 9 اردیبهشت 1395 21:38
    چرا ما آدمها همیشه به محبت کسی که بیشتر از همه ما را نادیده گرفته، محتاج تریم؟!
  • مسیح نیستم! دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 21:16
    مسیح نیستم! اما تنها که می شوم خاطرهای زیادی را زنده می کنم...!
  • از دست داده ام! دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 21:14
    داستان غم انگیزی ست که هر کسی چیزی را در زندگی از دست داده است اما داستان من غم انگیز ترست تو را نداشته ام و از دست داده ام! آریا معصومی
  • بخار دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 21:06
    بخار چای داغ هر روز یادت را تکرار می کند، از عشقی که می گفتی بخاری بلند نشد .. پویا علیان
  • دوست داشتی ترین پنهان دنیا دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 21:05
    هیچ کس نخواهد فهمید در زندگی هر آدمی یک نفر هست که دوست داشتی ترین پنهان دنیاست
  • حماقت دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 21:04
    کاش فقط دوستم بودی! می رفتیم گردو بازی و کیف می کردیم عشق تنها حماقتی بود که تنهاترمان کرده است.
  • سرِ پیری چه میکنی ...؟ دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 21:03
    ای عشق ای قدیمی ترین زخم روزگار ! در گوشه ی دلم سرِ پیری چه میکنی ...؟ اصغر معاذی
  • پذیرفتن دوشنبه 30 فروردین 1395 20:31
    م‍ـــــگر چند بار به دنیا می آییم ... که این همه می میریم .. ؟ گروس عبدالمالکیان
  • جنگ داریم...! یکشنبه 29 فروردین 1395 21:06
    سالهاست من و فراموشی سر "تو" جنگ داریم...!
  • هرگز او را ندیدی...! شنبه 28 فروردین 1395 20:06
    فراموش کردن کسی که دوستش داری مثل بخاطر آوردن کسی است که هرگز او را ندیدی...!
  • موهایم...! شنبه 28 فروردین 1395 19:59
    از ماجرای عشقت رو سفید بیرون آمدند, موهایم...!
  • فنجان چای ! شنبه 28 فروردین 1395 19:50
    چای سفارش دادم نیامدی داغ بود ولی حالا از دهان افتاده... آن را نمی‌نوشم یکی دیگر سفارش می‌دهم... یاد تو می‌افتم تو با من کاری کردی که من امروز با فنجان چای !
  • حیوان صفت نشوید جمعه 27 فروردین 1395 23:11
    برای فریب دادن. عده ای را شیر میکنند. و عده ای را الاغ!!! مواظب باشید حیوان صفت نشوید. بازنده بازنده است چه درنده چه چرنده!!
  • او که هیچ جمعه 27 فروردین 1395 22:24
    او که هیچ, خوابم هم نمی آید...!
  • بیمارِ روانی تمام عیار...! جمعه 27 فروردین 1395 22:23
    زن ها تا وقتی عاشق نشدند بهترین روانکاوها هستند. اما به محض اینکه عاشق می شن, تبدیل میشن به یک بیمارِ روانی تمام عیار...!
  • من همانم که بودم جمعه 27 فروردین 1395 22:22
    هزار سال هم که بگذرد, من همانم که بودم. تو همانی که, نبودی...!
  • اخرش جمعه 27 فروردین 1395 21:20
    پایان هرچیزی خوشه....اگه خوش نبود پس اخرش نیست
  • نماز جمعه 27 فروردین 1395 20:46
    عشق, آن است که اگر تو در سفر باشی, من نماز را, شکسته بخوانم...!
  • دقایق زندگی جمعه 27 فروردین 1395 20:45
    گاهی لحظه های سکوت پرهیاهوترین دقایق زندگی هستند.
  • دو راه بیشتر ندارد چهارشنبه 25 فروردین 1395 21:04
    نهایتا دل, به جایی می رسد, که دو راه بیشتر ندارد: یا باید خون شود یا سنگ!
  • به جهنم که نیستی! چهارشنبه 25 فروردین 1395 20:30
    به جهنم که نیستی! مگر مغولها یک قرنِ تمام حمله نکردند؟ مگر نگذشت؟ نبودنِ تو هم, میگذرد...!
  • قالیچه می‌بافی... چهارشنبه 25 فروردین 1395 20:14
    پشت شعرهایم قالیچه می‌بافی... دست‌هایت را رج به رج روی واژه‌هایم بکش این شعر دست‌بافت توست! آرش امینی
  • شباهنگام..! سه‌شنبه 24 فروردین 1395 19:27
    در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام من از یادت نمی کاهم... تو را من چشم در راهم شباهنگام..! نیما یوشیج
  • ویران سه‌شنبه 24 فروردین 1395 19:26
    آنکه ویران شده از یار مرا میفهمد،،، آنکه تنها شده بسیار مرا میفهمد،،، چه بگویم که چنان از او فرو ریخته ام…! که فقط ریزش آوار مرا میفهمد
  • به ذهنمم نمی رسی...! دوشنبه 23 فروردین 1395 21:36
    آنقدر در دلم هستی که حتی به ذهنمم نمی رسی...! جمال ثریا
  • سکوت...! شنبه 21 فروردین 1395 21:35
    بین مرگ و زندگی جائیست, که من سالهاست به آن پناه برده ام! سکوت...!
  • هدیه شنبه 21 فروردین 1395 21:34
    ما میتوانیم خیلی چیزها به آدمهای اطرافمون هدیه کنیم. مثل عشق, لذت و محبت...! اما لیاقت داشتن اینها رو, ما نمیتونیم بهشون بدیم...!
  • حق بدهیم شنبه 21 فروردین 1395 21:01
    هیچ آدمی یک شبه تغییر نمی‌کند هیچ آدمی یک شبه تصمیمات بزرگ نمی‌گیرد... آدمی که یک‌روز بی‌خبر ناگهان چمدان ور می‌دارد و می‌رود، شک نکنید خیلی قبل‌تر از آن رفته‌است... آدمی که یک‌روز فریاد می‌زند که "خسته‌ام" شک نکنید که مدت‌ها قبل از آن منتظرِ شنیدنِ یک خسته نباشیدِ ساده بوده‌است... آدمی که ناغافل می‌زند زیر...