دیالوگ

کامبیز رستگار

دیالوگ

کامبیز رستگار

چشم

درس زیاد می خواندم
و هر جایی که برایم مهم بود
با یک مداد
زیرش خط می کشیدم
"قانون اول نیوتن"
همیشه یکی از سوال های امتحانی بود
قانون جاذبه هم
گفتم جاذبه
یاد چشم های مادرم افتادم
یاد چشم های بی بی
یاد چشم های تو
و چشم...
عضو مهمی ست
اگر نه زن ها
اینقدر با دقت، رو به آینه
زیرش با مداد خط نمی کشیدند!

چهل سالگی

همه ی جوان ها بالاخره یک روز عاشق می شوند ولی همه ی زندگی به همان عشق اول ختم نمی شود .
معمولا آدم با عشق اولش ازدواج نمی کند ، حتی گاهی با او حرف هم نمی زند ، اما احساس قشنگی است که همیشه خاطرات آدم را شیرین می کند!


علیرضا رئیسیان

کنارم نیستی_

می شوم بیدار و
می بینم
کنارم نیستی_
حسرتت سر می گذارد
بی تو بر بالین ِ من...........


"حسین منزوی"

زندگی تمام شد...

وقتی میتوانستم صحبت کنم ، گفتند: گوش کن...
وقتی میتوانستم بازی کنم ، مرا کار کردن آموختند ...
وقتی کاری پیدا کردم ، ازدواج کردم
وقتی ازدواج کردم ، بچه ها آمدند
وقتی آنها را درک کردم ، مرا ترک کردند...!!
وقتی یاد گرفتم چگونه زندگی کنم ، زندگی تمام شد...

دوستیهای واقعی...


شبی که بارون شدیدی می بارید،
"پرویز شاپور" از "احمد شاملو"پرسید : چرا اینقدر عجله داری؟!
شاملو گفت: می ترسم به آخرین اتوبوس نرسم.
شاپور گفت: من می رسونمت .
شاملو پرسید: مگه ماشین داری؟
شاپور ﮔﻔﺖ:نه، اما چتر دارم! 

پاییز

پاییز
همیشه
خیلی تصادفی
از انتهای کوچه
سمت چپ
خیابان اول نه، خیابان دوم
اولین چهارراه
می آید...
دقیقا
از همانجایی که
 تو رفتی

#محمدصادق یارحمیدی

«اسب های لنونگراف شبیه ما نیستند»

ادوارد: میدونی فرق بین درد و رنج چیه؟
آنا: چه فرقی میکنه؟ وقتی دوتاشون بدن
ادوارد: وقتایی که باهات حرف میزنم و
حواست پیش یکی دیگه س،
این میشه رنج!
آنا: خب درد چیه اونوقت؟؟
ادوارد : که با این حال باز دوستت دارم!

«اسب های لنونگراف شبیه ما نیستند»
رابرت کیوساکی

آقای آرکادین

اورسن ولز: خواب دیدم که تو یه قبرستون ام. تمام سنگ قبرها عجیب بود:مثلا متولد 1822 - وفات 1826
یا تولد 1930 - وفات 1934.... کلا فاصله بین تولد و مرگ خیلی کم بود. خیلی تعجب کردم.... تو قبرستون یه مردی بود. ازش پرسیدم: چطور مردم این روستا انقد زود می‌میرند؟

بهم گفت: ما اینجا رو سنگ قبرها سن افراد رو نمی‌نویسیم، ما مدت زمانی رو که عاشق یکی بودن رو روی سنگ قبرشون حک می‌کنیم!



فیلم آقای آرکادین - کارگردان: ‌اورسن_ولز

روان درمانی اگزیستانسیال

هیج رابطه ای قادر به از میان بردن "تنهایی" نیست.
هریک از ما در "هستی" تنهاییم.
ولی میتوانیم در تنهایی یکدیگر شریک شویم.
همان طور که "عشق" درد تنهایی را جبران میکند،
اگر بتوانیم موقعیتهای "تنها" و "منفرد" خویش را درهستی بشناسیم
و سرسختانه با آنها رویارو شویم،
قادر خواهیم بود رابطه ای مبتنی بر عشق و دوستی با دیگران برقرار کنیم...
 
اروین یالوم/ کتاب روان درمانی اگزیستانسیال

تنهایی
اروین_یالوم

گلستان سعدی

پادشاهی قصد کشتن اسیری کرد. اسیر در آن حالت ناامیدی شاه را دشنام داد. شاه به یکی از وزرای خود گفت: او چه می گوید؟ وززیر گفت: به جان شما دعا می کند. شاه اسیر را بخشید. وزیر دیگری که در محضر شاه بود و با آن وزیر اول مخالفت داشت گفت: ای پادشاه آن اسیر به شما دشنام داد. پادشاه گفت: تو راست می گویی اما دروغ آن وزیر که جان انسانی را نجات می دهد بهتر از راست توست که باعث مرگ انسانی می شود.

«گلستان سعدی»
 
جز راست نباید گفت
هر راست نشاید گفت