دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار
دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار

گناه کردن

خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن, ازش دور شد...

 زیر نور ماه
رضا میر کریمی

معادلات

من مردی هستم ؛
جدی
کمی اخمو
حساس
و کمی لجباز!!
و تو کسی هستی که
میتوانی تمام این معادلات را در من بهم بزنی!!

محسن دعاوی

مرا ببوس

مرا ببوس
با گل سرخی که شبنم روی آن نشسته 
با لبهائی گرم
چون گرمای آفتاب اول صبح

از زمین برخیزانم
با عشق
همچنان که دست هایت
سرزمین تنم را کشف می کنند
جهانم را فتح کن
و فرمانروایم باش.

کئفنتس بوث

‌آنجا را نمی‌دانم

‌آنجا را نمی‌دانم
اما اینجا بی تو، بدونِ آغوشت
خیابان به خیابان، برگ به برگ،
پاییز به شدت دارد اتفاق می‌افتد...

عادلانه

تو را نه عاشقانه ، نه عاقلانه ،
و نه حتی عاجزانه !
که تو را عادلانه در آغوش می کشم !
عدل مگر نه آن است ،
که هر چیز سر جای خودش باشد ...؟!

از ما که گذشت!

از ما که گذشت!
به شما اگر رسید
به جاى ما؛
روزى هزار وعده
دوستش داشته باشید...

مرض عجیب

دلتنگى مرض عجیبیست
 ادم را آرام آرام
 نا آرام مى کند...

نه قایق...

برای کسی
دل به دریا بزنید؛
که همسفر بخواهد،
نه قایق...

 گوته

عشق چه شکلیه

پرسید
" تو عاشقی ، عشق چه شکلیه"
جواب دادم
که
 " انگار تمام چیزایی که از دست داده بودی و دوباره بدست بیاری"!

خانواده افتاده

ماخانواده افتاده ای هستیم
مادرم از پا
پدرم از کار
من از چشم های تو....

داوود سوران