به تناسخ فکر کن
شاید چند نسل آنطرف تر
تو ماهی شوی و
من ماهیگیر!
داشتم از این شهر میرفتم
صدایم کردی
جا ماندم
از کشتی ای که رفت و غرق شد
البته... این فقط می تواند یک قصه باشد
در این شهر دود و آهن
دریا کجا بود
که من بخواهم سوار کشتی شوم و... تو صدایم کنی
فقط می خواهم بگویم
تو نجاتم دادی
تا اسیرم کنی
ما اونجوری که دلمون
میخواست زندگی نکردیم،
اونجوری زندگی کردیم که مجبور بودیم!
مساله خود دوری نیست، مساله چقدر طول کشیدن دوریه، مساله مدت زمان باقی مونده از دوریه. درسته دلتنگی سخته، اما اینکه بدونی قراره حالا حالاها دلتنگ بمونی غیرقابل تحمله..
ناپیرو
بی خیال تمام دلواپسی هایمان،
به موسیقی دلنواز گوش کن،
فنجانت را سر بکش،
و بگذار آنقدر حالمان خوب باشد که
یادمان برود امروز چند شنبه است.
شخصی جهنم را اینگونه برایم توصیف کرد:
در آخرین روز زندگیت روی زمین آن شخصی که از خودت ساخته ای، شخصی که میتوانستی باشی را ملاقات خواهد کرد...
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق
چه ها می خواهی؟!
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری!!
گاه با ماه سخن می گویی،
گاه با رهگذران...
خبرِ گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات
کیست...؟
کجاست؟!
قیصر امین پور
اوضاعی که من می بینم...
مجازات خوردن یک سیب نیست،
این وضع
حاصل غارت یک باغ بوده!
حسین پناهی
گفت:چرا دلت گرفته؟!
گفتم:نمیدونم
گفت:دل که بی خود نمی گیره!
گفتم:چرا!
دلی که بی صاحب باشه میگیره
خود و بی خود،
وقت و بی وقت ...
باید برای خودت خوش باشی بهترین قسمت روز شب است!
تو کار روزت را انجام داده ای, حالا پاهایت را بگذار بالا و خوش باش!!
کازوئو ایشی گورو