مرد کوچک اندام فریاد زد:« روی سبزهها راه نرو!»
مرد تنومد در جواب گفت:« احمق نشو. سبزه چیزی احساس نمیکند.»
مرد کوچک اندام جواب داد:« باید مراقبش باشی. سبزه به ما زیبایی هدیه میکند اما شکننده است.»
مرد تنومند گفت:« به هر حال» و قدم زنان عبور کرد.
سالها بعد هر دو از این جهان رفتند.
سبزههای گورستان، بیهیچ تفاوتی، برگورهای هر دو روئیدند.
" استیو مک لئود "
پنجشنبه 22 مرداد 1394 ساعت 14:20
داستان جالبی یود