دیالوگ

کامبیز رستگار

دیالوگ

کامبیز رستگار

عجب کارها کردم!

شبی در حال مستی تکیه بر جای خدا کردم!در آن یک شب خدایا من عجب کارها کردم! جهان کوبیدم از نو ساختم گیتی! به لیلی حکم عشق دائمی دادم!به شیرین حق خوب زندگی دادم!به مجنون آتشی از جنس دم دادم!به فرهاد اهرمی کوهان شکن دادم!نه آوردم به دنیا روضه خوان و مرشد و رمال! نه کس را مفتخور و هرزه و لات و گدا کردم! ندادم فرصت مردم فریبی بر عبا پوشان! نخواهم گفت آنکاری که با اهل ریا کردم! هر آنکس را که میدانستم از اول بود فاسد!نکردم خلق و عالم را بری از هر جفا کردم! نه جمعی را برون از حد بدادم ثروت و مکنت! نه جمعی را به درد بی نوایی مبتلا کردم! نکردم خلق شیطان را عجب کاری بجا کردم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد