من آن مجنون شیدایم
من آن پنهان پیدایم
من عاشق پیشه ای سرگشته چون امواج دریایم
که چون ساحل مرا پس میزنی و باز می آیم
مرا پس میزنی و باز می آیم
چنان مستم چنان مستم
که راه عقل را بستم
که همچون سایه هرجا میروی هستم
که باید آبرویم را گذارم در کف دستم
که شاید در دل تنگت دهی جایم
تو آن دوری که همراهی
تو هم در گاه و بیگاهی
تو هم خورشید و هم ماهی
تو هم خورشید و هم ماهی
نشانی از تو برجا مانده هرجا میرسد پایم
یکشنبه 17 خرداد 1394 ساعت 01:43