دیالوگ

کامبیز رستگار

دیالوگ

کامبیز رستگار

برکه ی کاشی

تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی

اندوه بزرگیست زمانی که نباشی

آه از نفس پاک تو و صبح نشابور

از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی

پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار

فیروزه و الماس به آفاق بپاشی

هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم

اندوه بزرگیست چه باشی چه نباشی

ای باد سبکسار مرا بگذر و بگذار

هشدار که آرامش ما را نخراشی


علیرضا بدیع

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد