دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار
دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار

همه یکى رو دارن که هیچوقت نمیااااااااد

همه یکى رو دارن که توو خوشحالى یادش میفتن.
تووو بى حالى یادش میفتن
تووو تنهایى یادش میفتن
وقتی دل بى صاحبشون میگیره یادش میفتن، وقتى از یه کوچه رد میشن، یادش میفتن
توو یه ماه مخصوص، یادش میفتن.
همه یکى رو دارن که یه زمانی توو گوشیاشون، عشقم، عزیزم، خانومم، آقامون، مهربونم، دنیام ، عمرم ثبتش کرده بودن.
همه یکى رو دارن که آرزو میکن حتى شده واسه یه بار دیگه،یه روزى، یه شبى،یه جایى ، یه جورى اتفایى ببیننش،اتفاقی از کنارش رد شن. اتفاقى چشمشون توو چشم هم بیفته.
اتفاقى بگن: ببخشید شما!؟
همه یکى رو دارن که باعث بی خوابیاى شبونشونه.
 باعث نسخه های پر از قرص اعصاب، پر از قرص خواب، پر از قرص حرص، پر از درد، پر از آه.
همه یکى رو دارن که هیچ وقت نمیاد.
که دیگه هیچ وقت تو رو نمیخواد.
حالا، اون یکی...یا تویی یا منم یا اونه.

حسین سلیمانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد