دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار
دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار

خسته ام...خسته!

خسته ام...
از مصلحت های اجباری،
از تظاهر های توخالی...
ازقربان صدقه رفتن های مفت،
از...از...خسته ام...
از این بریدن و دوختن هایِ روزگار،
لباسِ صبوریم بدجور تنگ شده،
خسته ام...خسته!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد