دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار
دیالوگ

دیالوگ

کامبیز رستگار

باقی طلوع ها

من از تمام صبح هایم
فقط همانی را به یاد دارم
که تو در آغوش من
لبخند می زدی
وگرنه باقی طلوع ها
همگی شب اند بی تو
 
علیرضا اسفندیاری

نظرات 1 + ارسال نظر
neda سه‌شنبه 9 آبان 1396 ساعت 09:53

رگِ خوابم روىِ لبهایش بود...
کافى بود کمى به آنها انحنا دهد!
لبخندش؛
باز مى کرد کلافگىِ اولِ صبحم را
#علی_قاضی_نظام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد