من از تمام صبح هایمفقط همانی را به یاد دارمکه تو در آغوش منلبخند می زدیوگرنه باقی طلوع هاهمگی شب اند بی تو علیرضا اسفندیاری
رگِ خوابم روىِ لبهایش بود...کافى بود کمى به آنها انحنا دهد!لبخندش؛باز مى کرد کلافگىِ اولِ صبحم را#علی_قاضی_نظام
رگِ خوابم روىِ لبهایش بود...
کافى بود کمى به آنها انحنا دهد!
لبخندش؛
باز مى کرد کلافگىِ اولِ صبحم را
#علی_قاضی_نظام