وقتى چمدانش را به قصد رفتن بست نگفتم عزیزم، این کار را نکن نگفتم برگرد و یک بار دیگر به من فرصت بده
وقتى پرسید دوستش دارم یا نه رویم را برگرداندم. حالا او رفته ، و من تمام چیزهاى را که نگفتم، مى شنوم
نگفتم عزیزم متأسفم چون من هم مقصر بودم. نگفتم اختلاف ها را کنار بگذاریم چون تمام آنچه مى خواهیم عشق و وفادارى و مهلت است حالا او رفته، و من تمام چیزهایى را که نگفتم، مى شنوم او رفت و مرا تنها گذاشت تا با تمام چیزهایى که نگفتم، زندگى کنم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
وقتى چمدانش را به قصد رفتن بست
نگفتم عزیزم، این کار را نکن
نگفتم برگرد
و یک بار دیگر به من فرصت بده
وقتى پرسید دوستش دارم یا نه
رویم را برگرداندم.
حالا او رفته ، و من
تمام چیزهاى را که نگفتم، مى شنوم
نگفتم عزیزم متأسفم
چون من هم مقصر بودم.
نگفتم اختلاف ها را کنار بگذاریم
چون تمام آنچه مى خواهیم عشق و وفادارى و مهلت است
حالا او رفته، و من
تمام چیزهایى را که نگفتم، مى شنوم
او رفت
و مرا تنها گذاشت
تا با تمام چیزهایى که نگفتم، زندگى کنم